دل نوشته‌های یک پسر تنها

به سراغ من اگر می‌آیید! نرم و آهسته بیایید!

دل نوشته‌های یک پسر تنها

به سراغ من اگر می‌آیید! نرم و آهسته بیایید!

رویای پروانه

شبی از غم دوری لاله ها

خزیدم به دامان شب ناله ها 

گرفتم ره بی کسی را به پیش

رسیدم به گلزار افغان خویش 

دو پرچین جلوتر ز ایوان درد

رسدم به ییلاق گلهای زرد 

در آن جا خبر از هیاهو نبود

نشانی ز مژگان آهو نبود 

تبسم در آن واحه خشکیده بود

عطش بر لب چشمه خوابیده بود 

هوا ضجه می زد ، زمین داغ بود

فسردن گل آواز آن باغ بود 

زمین جز گیاه خرابی نداشت

گلی رنگ سرخ شرابی نداشت 

لب هیچ گل نام مریم نبود

فریبی به جز وهم شبنم نبود 

زمین و زمان دست بیداد بود

هوا عرصه شورش باد بود 

شقایق به آن جا عبوری نداشت

زمین عطر گلهای سوری نداشت 

دلم خسته شد ، از سیاهی گرفت

سراغ از نم صبحگاهی گرفت 

دویدم به سوی زمین های ناز

پریدم به آن سوی پرچین راز 

نشستم کنار گل یاسمین

زدم بر لبش بوسه ای آتشین 

وزیدم به تالار آواز او

خزیدم به زیر پر ناز او 

ولی ناگهان او مرا تاب داد

به آغوش یک حجله خواب داد 

چکیدم به دامان رویای عشق

رسیدم به آفاق زیبای عشق 

در آن جا همه خاکها پاک بود

چه می ها که آویزه ی تاک بود 

زمین محشر حشر تصویر بود

لب لاله ها ذکر تکبیر بود 

در آن جا نشانی ز زردی نبود

اگر بود گم بود و دردی نبود 

لبی سایبان خم بوسه بود

به رخسار شبنم نم بوسه بود 

سر زلف نی دست نیزار بود

به سر شاخه ها میوه ی سار بود 

شقایق تنش تاک ادراک داشت

که آیینه اش ریشه بر خاک داشت 

یکی روی شب برگ شب بو کشید

یکی تیغ گل روی ابرو کشید 

یکی برکه ی رنگ طاووس بود

یکی رعشه ی بنگ ناقوس بود 

یکی بر سر تاک می خانه زد

یکی هم به گیسوی می شانه زد 

یکی موبد معبد ناز بود

یکی زائر صحن پرواز بود 

زمین بود و گل بود و حیرتگری

هنر بود و تصویر و صورتگری 

همه مثل آیینه بودند و پاک

همه رنگ سبزینه بودند و خاک 

گلی بر تن حیرتم چاک زد

به ادراک من نقشی از تاک زد 

در آن دم بلور سکوتم شکست

لبم با لب لاله میثاق بست 

به او گفتم ای بر لبت رازها

که خواندی مرا در خم نازها 

چه گویم من از شوق حیرت چه خوانم ترا

تو طناز و من نازبانم ترا 

چه گویم مرا جام شبنم دهی 

به پرهای من حس مریم دهی 

چه گویم که تا آفتابم کنی

شب بوسه ها ماهتابم کنی 

بیا روی احساس من یاس ریز

به پیمانه ام طعم گیلاس ریز 

بیا بوسه بر روی زردم بزن

سری هم به قشلاق دردم بزن 

                                                       نشیبا

نظرات 1 + ارسال نظر
فرزانه دوشنبه 13 آبان 1387 ساعت 08:13 ب.ظ http://www.oxinads.com/?a=11789

به ما هم سری بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد